جوک و خنده استادی از شاگردانش پرسید:چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟شاگرد فکری کردند و یکی از
استاد پرسید :این که ارامشمان را از دست می دهیم درست است اما چرا با وجود یکه طرف مقابلمان کنارمان قرار دارد داد میزنیم ؟
هنگامیکه خشمگین هستیم داد می زنیم ؟ شاگردان هر کدام جواب هایی دادند اما پاسخ های
انها برای این که این فاصله را جبران کنند مجبورند داد بزنند.هر چه میزان عصبانیت و خشمشان بیشتر باشد این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان بلندتر کنند
موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 8 :: 8:55 عصر :: نویسنده : محمد
1.طوری رفتار کنید که زن بداند وجودش حتما لازم است زیرا اگر این کار را نکنید افکارش اورا به جایی می کشاند که فکر می کند وجودش غیر ضروری است؟
2.اجازه دهید که زن ها استقلالشان را حفظ کرده تا بتوانند از ایده های شان استفاده کنند شما باید این اطمینان را به آنها بدهید .
3.فکر نکنید نظر یک زن نمی تواند چاره ساز باشد این افکار قدیمی را دور بریزید نظر او را بپذیرید وبه ان فکر کنید .
6.اقایان !بدانند اگر بتوانید ترس عدم موفقیت را در همسرتان از بین ببرید /بهترین همسر دنیا می شوید .باور کنید
8.افکارتان را تحمل نکنید واقعا دلیلی ندارد چون شما مرد هستید نظرتان قابل اجرا باشد .
9.بدانید قدرت و اعتماد به نفس مرد به علاوه سنجش و دورنگری زن /اعتدال در زندگی مشترک تضمین می کند.
موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 8 :: 8:46 عصر :: نویسنده : محمد
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی ان نوشته شده بود دیروز کسی که مانع پیشرفت شما در زندگیتان می شده در گذشت . شما برای شرکت در مراسم دفن این عزیز ساعت 10 امروز در سالن اجتماعات دعوت میشوید .در ابتدا همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارشان ناراحت می شدند اما پس از مدتی کنجکاو می شوند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آنها در اداره می شده که بوده است این کنجکاوی تقریبا تمام کارمندان را ساعت 10به سالن اجتماعات کشاند رفته رفته که جمعیت زیاد میشد هیجان هم بالا می رفت همه پیش خود فکر می کردند :این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟به هر حال خوب شد که مرد !کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزد یک تابوت می رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکشان میزد و ز بانشان بند می امد
آینه ای درون تابوت قرار داده شده بود !....
موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 8 :: 8:32 عصر :: نویسنده : محمد
تحلیل دست خط افراد روشی جالب و مفید برای ارزیابی شخصیت هاست.در واقع دست خط افراد بیانگر شخصیت ورفتار و طرز تفکر خاص آنهاست مغز انسان علامت های خاصی را به ماهیچه ها ارسال می کند وازآنجایی که شخصیت و تفکر با یکدیگر متفاوت است در نتیجه دست خط ها و طرز نوشتن آنها نیزتفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند . اولین ملاک تمایز نوشته ها جهت آنهاست .دست خط هاییکه به سمت راست متمایل هستند نشان دهنده صمیمیت .مهربانی وحامی بودن نویسنده هستند . دست خط صاف و محکم شخصیتی مستقل را نشان می دهند و نویسنده های عاطفی و احساساتی متمایل به سمت چپ می نویسند. افراد گروه سوم .آنهایی هستند که فشار آوردنروی کاغذ نشان دهنده فردی جدی و متعهد است اما اگر فردی فشارزیادی به کاغذ بیاورد احتمالا بسیار عصبی است واسترس زیادی را متحمل میشود .همچنین این علامت می تواند بیانگر عدم صداقت نویسنده باشد .فشار کم روی کاغذ حاکی از عاطفه و حساسیت بالای نویسنده نسبت به سایرین است افراد برون گرا و اجتماعی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند بزرگ می نویسند و بر عکس کسانی که کوچک می نویسند به سادگی وارد روابط اجتماعی نمی شوند کسانی که میان خطوط فاصله زیادی می گذارند تمایل دارند گذشته را با نگاهی عمیق تر بررسی کنند و فاصله کم میان خطوط نشان دهند ه خونسردی نویسنده در موارد مختلف است .اگر میان کلمه ها فضای زیادی گذاشته شود در واقع نویسنده به دنبال فضایی برای تنهایی است در حالی که نویسنده ای که فضای اندکی میان کلماتش می گذارد علاقه مند به بر قراری ارتباط صمیمی با دیگران است و حتی افرادی شلوغ و پر سر و صدا هستند . اگر نویسنده با فاصله زیادی از سمت چپ کاغذ بنویسید او علاقه مند به ادامه دادن است یعنی شخصیتی با پشتکار بالا است اما فاصله کم از سمت چپ کاغذ از محتاط بودن نویسنده سخن می گوید فاصله کم از سمت راست خونسردی و اشتیاق به نوشتن را نشان می دهد و فاصله زیادی از سمت راست یهنی نویسنده از ندانستن هراس دارد .
موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 8 :: 8:25 عصر :: نویسنده : محمد
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش
کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او
تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او
شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در
غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه
کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در
غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا
آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از
مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی
خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم
نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته
موضوع مطلب : |