جوک و خنده پنج شنبه 90 آبان 19 :: 12:19 عصر :: نویسنده : محمد
سزای کسی که با خر طرف شود در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزهاخری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود.از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می کند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند.زنبور به کندویشان پناه می برد.به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد.خر می گوید :« زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.»ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: « شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.» خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم. ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: « قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است ؟»ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید:« می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است که با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است» موضوع مطلب : یکشنبه 90 آبان 15 :: 10:51 عصر :: نویسنده : محمد
بوسیدن آینه در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود . تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه . مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. موضوع رو با رییس دانشگاه در میون می ذاره . فرداش رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می کنه جلوی در دستشویی و می گه :
موضوع مطلب : یکشنبه 90 آبان 15 :: 10:35 عصر :: نویسنده : محمد
دانشجویان جهان ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد ... معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد ... وگرنه سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ...
و در یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان ... در خطر انقراض است موضوع مطلب : یکشنبه 90 آبان 15 :: 9:40 عصر :: نویسنده : محمد
حاضر جوابی قلم از حافظ شیراز باشدجوهرش از من
بیا تا گُل برافشانیم و مِی در ساغر اندازیم اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد شراب ارغوانی را گُلاب اندر قدح ریزیم چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش صبا خاک وجود ما بدان عالیجناب انداز یکی از عقل می لافد،یکی طامات می بافد بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه سخن دانی و خوش خوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ حوالت ده جسارت های «هالو» را « هالو » موضوع مطلب : چهارشنبه 90 آبان 11 :: 4:37 عصر :: نویسنده : محمد
حسنی به روایت امروزی حسنی نگو جوون بگو موضوع مطلب : |