جوک و خنده شعر طنز 1.سحرگاهان به قصد روزه داری شدم بیدار از خواب و خماری به آن هر لحظه چیزی را فزودند سُس و استیک با نان برشته کمی از این کمی از آن چشیدم
بشد اعلام بعداز خوردن دوغ به من دادند با یک دانه لیمو برای اهل خانه ناز کردم نمود م صبح تا شب استراحت کمی یخدر بهشت یک خورده حلوا زدم تو رگ کمی از زولبیا هم نفهمیدم که کی آمد و کی شد به خود سازی ولی اقدام کردم به ماه روزه ده کیلو فزودم به خود سازی ولیکن کردم عادت بده توش و توانی را به« جاوید» اگرچه او شود از دم رفوزه
2.رسیدی و پر از شادی و شوری آهای چارشنبه سوری!
شنیدم با جوانان جفت و جوری آهای چارشنبه سوری!
مش اصغر توی چادر دیدنی شد پی قاشق زنی شد
3. زد شبی لیلی به مجنون پیامک که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد زدانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد که بابایم بگیرد حالت ای مرد چو مجنون این پیامک خواند وارفت به سوی دشت و صحرا کله پا رفت اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی که می خواهم تورا قد تریلی دلم در دام عشقت بی قرار است ولیکن مدرکم بی اعتبار است شده از فاکسفورد این دکترا فاکس مقصر است در این ماجرا فاکس چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی
4.بر شکم صابون زده آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید تا مفصل توی آن جشن عزیز و باشکوه / با غذا و میوه آن جشن افطاری کنید البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید موقع کادو خریدن چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر از روی ناچاری کنید گرم باید کرد مجلس را از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما کاری کنید ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده ، آن هم ابزاری کنید البته هر چیز دارد مرز و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش / با موبایل خود مبادا فیلم برداری کنید در نهایت مجلس مارا مزین با حضور / بی ادا و منت و هرگونه اطواری کنید.
5.کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت: منم مرد مردان ایران زمین جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت: تو را هیچ کس بین ایرانیان در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد: چنین گفت رستم به این مرد جنگ بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد: جومونگ آمد از پشت تل سیاه و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید: و این شد که رستم سخن تازه کرد و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند
6.نبرد ویروس و رستم به نام خداوند ویروس گارد کنون رزم Virus و رستم شنو / دگرها شنیدستی این هم شنو
چو رستم بدو داد قیچی و ریش / یکی دیسک Bootable آورد پیش
چو Virus را نیک بشناختش / مر از Boot Sector برانداختش
به خاک اندر افکند Virus را / تهمتن به رایانه زد بوس را
دگر باره اما خریت مکن / ز رایانه اصلا تو صحبت مکن
7.روزی به رهی دخترکی بود خفن چون کبک ِ خرامان قدمی روی چمن
صد جور مکمل به رخش مالیده از عزت ِ نفس ، سر به سما ساییده
یک مانتو به تن داشت چه گویم از آن از چهار طرف کوته و تنگ و چسبان
بر روی سرش روسری ای بود ، عجب طولش به گمانم نرسد نیم وجب !
شلوارک برمودایی هم بر پا داشت آنجا که نباید بشود ، پیدا داشت
آهسته به او گفتمش ای یار عزیز ای دختر ِ خوب و پاک و محجوب و تمیز
آراستگی یه چیز و مد چیز ِ جداس
با عشوه بگفت پاسخم اوبا این حرف "اصلاح نموده ام ز الگو ، مصرف"
اصلا نکن این لباس را هم بر تن
8. نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد » کاسب پیر دگر باره جوان خواهد شد! من و تو غمزده از این همه خرج شب عید لیکن او صاحب یک سود کلان خواهد شد موسم دلخوری و گیجی آن اهل حقوق وقت بشکن زدن پیشه وران خواهد شد حرف عیدی نزنی پیش خسیس الدوله که کند سکته و درخاک نهان خواهد شد اول عید ، حقوق من و تو نفله شود سرمان باز دچار دَوران خواهد شد باز ذکر « چه کنم ، آی چه کنم » می گیریم قلبمان نیز دچار ضربان خواهد شد مخمان سوت زد از قیمت شیرینی جات کم کمک قیمت آن ، قیمت جان خواهد شد مرد در « خانه تکانی » شده شاگرد زنش دم عید است و چنان رفتگران خواهد شد از هجوم فک و فامیل فلان شهر به « ده » چون هتل ، خانه ی مشدی رمضان خواهد شد
9.به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن و بعدا" مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعدا" آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید !
برای تو یک عالمه کیس خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حسن آفرید !
برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید !
به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید !
10.نیمه شب پریشب? گشتم دچار کابوس دیدم به خواب حافظ ? توی صف اتوبوس گفتم : سلام حافظ گفتا: علیک جانم گفتم :کجا می روی؟ گفت:ولله خود ندانم گفتم:بگیر فالی ?گفتا: نمانده حالی گفتم: چگونه ای؟ گفت: در بند بی خیالی گفتم :که تازه تازه? شعر و غزل چه داری ؟ گفتا: که می سرایم شعر سپید باری گفتم: ز دولت عشق? گفتا که کودتا شد گفتم :رقیب تو ?گفت: الحمد کله پا شد گفتم :کجاست لیلی ?مشغول دلربایی ؟ گفتا: شده ستاره? در فیلم سینمایی
گفتا: عمل نموده? دیروز یا پریروز گفتم: بگو ز مویش? گفتا :که مش نموده گفتم :بگو ز یارش: گفتا ولش نموده گفتم :چرا ؟چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟ گفتا: شدید گشته? معتاد گرد و افیون گفتم: کجاست جمشید ?جام جهان نمایش؟ گفتا: خریده قسطی? تلویزیون به جایش گفتم :بگو ز ساقی? حالا شده چه کاره؟ گفتا: شدست منشی? در دفتر اداره گفتم :بگو ز زاهد? آن رهنمای منزل گفتا: که دست خود را? بردار از سر دل گفتم: ز ساربان گو? با کاروان غم ها گفتا :آژانس دارد? با تور دور دنیا گفتم :بگو ز محمل? یا از کجاوه یادی گفتا: دوو ?پژو? بنز? یا گلف نوک مدادی گفتم: بگو ز مشک? آهوی دشت زنگی گفتا: که ادکلن شد? در شیشه های رنگی گفتم: سراغ داری ?میخانه ای حسابی ؟ گفتا: که آنچه بوده? گشته چلوکبابی گفتم :بلند بوده? موی تو آن زمان ها گفتا: به حبس بودم? از ته زدم آنها را گفتم: شما و زندان؟ حافظ ماروگرفتی ؟ گفتا: ندیده بودم? هالو به این خرفتی!
موضوع مطلب : |