علاقهمندي ها
+
غضنفر هي نگاه به گوشيش ميکرده و ميخنديده،
بهش ميگن اس ام اس اومده ؟
ميگه آره ، ميگن چيه ؟
ميگه يکي هي اس ام اس ميده Low Battery !!!
.

محب
01/9/22
...:: آلا ::...
چي خنک؟:)
...:: آلا ::...
باشه،خيلي متاسفم!:(((((((( :)))))))))))))))
...:: آلا ::...
منظورت کدوم کلمس؟!
...:: آلا ::...
من گفتم چي خنكه.دارم ازت سوال ميپرسم؟افتاد؟دي
+
سلام مادرم...فرزند رشيدت آمده با قد خميده آمده...با تکه هاي استخوان،برا شفاعت آمده...دنبال چشمانم نگرد...فداي عباست شده...دستان قطع شده ام،بال پروازم شده...اين قلب تير خورده ام نذر صاحبم شده...ببين لبان تشنه ام با يا حسين سيراب شده...(نامه ي شهيد گمنام به حضرت زهرا(س))

هايدي
98/8/1

+
*زماني كه شيطان به كمك مي آيد...
مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند...
لباس پوشيد و راهي خانه خدا شد...
در راه به مسجد، مرد زمين خورد و لباس هايش کثيف شد. او بلند شد،
خودش را پاک کرد و به خانه برگشت...
مرد لباس هايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد...در راه به مسجد و
در همان نقطه مجدداً زمين خورد!!!*

عليرضااحساني نيا
96/8/17
*او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت...يک بار ديگر لباس هايش
را عوض کرد و راهي خانه خدا شد...
در راه به مسجد، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد...
مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه به مسجد دو بار به زمين افتاديد.))،
از اين رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم...*
مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد
ادامه مي دهند...همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ بدست
در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند...
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند...
مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود...
مرد اول سوال مي کند که؛ چرا او نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند؟؟؟
+
آيا *مي دانستيد*...
زدن يک لايک با اينترت دايال آپ در پيامرسان، يک دقيقه زمان مي برد، آن هم اگر خوش شانس باشيد و آخرش نگويد *در انجام دستور مورد نظر مشکلي پيش آمده مجددا تلاش کنيد!!*
طنين آرامش
96/5/15
2 فرد دیگر
20 فرد دیگر
+
مي زنم فيدي و پايش لايک ها هم مي خورد .... وه چه فيدي باشد آنکه پاي او کامنت توست! (شاهد)

طنين آرامش
96/5/14

+
سلام ... خب همتون بهتر از من ميدونيد كه *مهندس فخري* مرد بسيار شريفيه .... اصلاً هم *خسيس* نيست ... امسال هم براي اينكه ثابت كنه *خسيس* نيست ميخواد يه *عيدي* خوب به هممون بده ... *حدس بزنيد عيديمون چيه* .... يكي از شرايط دريافت عيدي تحت فشار قرار دادن ايشون با *لايك و بازنشر اين فيد* هست ......

جبهه مقاومت اسلامي
96/4/3
+
*خيلي جالبه: از سوسک مي ترسيم............از له کردن شخصيت ديگران مثل سوسک نميترسيم. از عنکبوت ميترسيم............از اينکه تمام زندگيمون تار عنکبوت ببنده نمي ترسيم. از خوب سرخ نشدن قورمه سبزي ميترسيم............ ....از سرخ شدن ادما از خجالت نميترسيم. از سرما خوردگي ميترسيم............ .از سرخورده کردن دوستامون نميترسيم. از شکستن ليوان ميترسيم............از شکستن دل ادما نميترسيم!*

جبهه مقاومت اسلامي
96/3/29
جبهه مقاومت اسلامي
95/11/20
سلام خانم ره گذر مدير محترم و كوشا و فعال اتاق دارالشفاء از لطف و عنايت هميشگي شما از طرف خودم و ديگر دوستان پزشك از جنابعالي تشكرميكنم لطف كرديد
سلام ممنونم :نه ده هشتاد و هشت، فرزانگان اميدوار، دكتر ستوده، انتقادي 90، ~*دختر شرقي*~ رستگار، جوك و خنده، *راشد خدايي*، *~*~*سعيد*~*~*، سكوت خيس، *ابرار*، عاطفه، فاطمه/داستانهاي زيبا
عزيز
+
مهدي ام آنكه مرا گرمي بازاري نيست // بهتر از يوسفم و هيچ خريداري نيست // همه گويند كه در حسرت ديدار منند // ليك در گفته ي اين طايفه كرداري نيست......

جبهه مقاومت اسلامي
95/10/22
+
عشق يعني انتظار شيعيان تا بيايد وارث خون خدا // عشق يعني بستن عهدي عظيم در سكوت صبح هر روز غريب // آري دنيا و زمان و هفته ها در ميان غربت مهدي شدند // چون كه هيچ ياري نبود بهر فرج تا سحر نزد خدا زاري كند .....

جبهه مقاومت اسلامي
95/10/22
+
ديشب همراه بهترينها ،نشريه بدست ميرفتيم سربالايي.همه مهاجر بوديم،حفاظي بدورمان کشيده بوديم.نورخدا هاله بود به دورمان.سفير از پيش رفته بود.ديشب قاصدک پراکنده نشد چون به الهه شرق ايمان داشت.خدايا حسين عاشقترين کجاست؟ ناگهان در هور يافتمش.ساقي تبسم بر لب داشت انگار که با راهيان جنوب به عمليات کربلاي5 ميرفت.حاج آقا قمي گاه نامه مينوشت(گاهنامه) گاه اس ميداد..

شمس الظلام
95/6/2

.همه گي کانون فرهنگي بوديم اما خادم و خادمه الشهدا هلوع ديشب مهربان بود همچون بسيجيان عملياتي.خدايي شايگان را بايد با ذره بين ديد..جوک و خنده تفکر ديني داشت و به پرورش ديني فکر ميکرد.ما ايمان داشتيم که بي سر و سامان راهي نشديم.همسايه خورشيد دخو (هميشه خواب) بود و بي يار منتظر بيداري.ما حامل نور بوديم که از هر دري کلامي گفتيم.:)"افروز خيره به نگين عقيق جانمازش تسبيح ميگفت
شيرازي دعاي کميل ميخواند و سکوتي خيس چشمانمان را فراگرفت.آقا شير ميگفت اي سوته دلان بيا ازدواج کنيم.ناگهان نداييي از درون آمد که در اين آستان قدس در شب آرزوها چه ميخواهيد..همه با هم يکصدا گفتيم..اللهم عجل لوليک الفرج..و همه دوستاني که لايک ميزنن گفتن آمين.. در راه بازگشت ديديم فخري و موسوي و سخني .گفتم آه بازم که شما جا مونديد..دي اين فيد رو پارسال بنده زده بودم اما امسال کاملترش کردم..
23 فرد دیگر
81 فرد دیگر
+
عکسي بسيار جالب از پشه در حال مکيدن خون انسان

سعيد عبدلي
94/4/14
+
در لحظه سختي , فقط از خداوند کمک بخواه.در لحظه شادي ، پروردگار را ستايش کن. در لحظه گمراهي و حيراني , فقط خدا را جست و جو کن.در لحظه آرامش , معبود را مناجات کن. در لحظه نااميدي , اميدت به خدا باشد.در لحظه تنهايي , پروردگار را صدا بزن.در لحظه نياز , حاجت خود را از درگاه خالق هستي طلب کن.در لحظه هاي دردناک، به خدا اعتماد کن.در لحظه موفــقيت , از خدا فزوني ايمان بخواه.

سعيد عبدلي
94/4/14
در لحظه دلشکستگي , دلت را به خدا بده.در لحظه عاشقي , خالق عشق را در نظر داشته باش.در لحظه نگراني و دلواپسي , از ذکرش غافل نشو.در لحظه پيروزي , از معبود , تواضع و فروتني طلب کن.در لحظه شکست , مطمئن باش که خدا دست تو را گرفته.در لحظه ضعف وناتواني , از خالق مطلق توانايي بخواه.در لحظه کار، به خدا تکيه کن.در لحظه تاريکي , با نور کلامش دلت را روشن کن.