سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جوک و خنده
یکشنبه 91 مرداد 8 :: 3:49 عصر ::  نویسنده : محمد

 




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 مرداد 5 :: 3:43 عصر ::  نویسنده : محمد


خواب


خواب دیدم که دراین  شهر غریب غوغا بود

مرگ نیز بر مردمان آن بسا سودا بود

***

مردمانی دیدم آنجا کز در درماندگی

جامه ی حق می دریدند در ره آزادگی

***

شاپرک هم در میان مردمان کور و کر

حال پروازی نبودش گرچه بودش بال و پر

***

خون دل رنگ و لعابی بر در هر خانه بود

آنکه خون دل نمی خورد بر یقین دیوانه بود

***

مردمانی دیدم آنجا کز در ترس از خدا

شعله ی غم می گزیدند می دویدند بی صدا

***

آنکه بودش حس و حالی در میان عارفان

تا که فریادی زند بر این حضور غافلان

***

بانگ او در بدو حرکت در گلویش کور شد

با دروغ و ننگ و تهمت  از میادین دور شد

***

آنکه بر دوشش همه ننگ و ریا و حیله بود

قوت او هر روز غرور و چند کباب فیله بود

***

آنکه شولایش سفید و چهره اش رنگ دگر

حال بیا و زندگی و مال و حالش را نگر

***

با وجود رقص ظلمت در میان بوته زار

چند گل سرخ زنده بود تنها به عشق انتظار

***

انتظار گل نرگس تا بروید در جهان

تا به جز حق هیچ سخن جاری مگردد بر زبان





موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 مرداد 4 :: 12:8 عصر ::  نویسنده : محمد

 

دیروز تو جمع خونوادگی از مادرم پرسیدم:((  امروز دقیقا چندمه؟))

گفت :((سوم مرداد !چه طور مگه؟))

یه آهی از ته دل کشیدمو گفتم:((آه...یک ماه از تابستون گذشت،نفهمیدیم کی گذشت...))

یه دفعه همه بهم خندیدند!!!

جا خوردم،پرسیدم چیه این خنده داشت؟یعنی چی؟

بابام گفت:((ما یه عمرمون گذشته نفهمیدیم چه جوری گذشت تو می خوای یه ماهتو بفهمی!))

قیافه ی من بعد از حرف بابا=باید فکر کرد

قیافه ی من بعد از درک کردن حرف بابا=جالب بود




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 مرداد 3 :: 1:21 صبح ::  نویسنده : محمد

هنگامى که اسکندر، نشانه هاى مرگ را در خود دید، وصیتهائى کرد که ما در اینجا به ذکر یک نمونه از آنها مى پردازیم :
نخستین توصیه او این بود وقتى جنازه اش را در میان تابوت مى گذارند، دستش را از تابوت بیرون بیاورند، تا مردم بدانند که اسکندر از این دنیا با دست خالى رفت و چیزى از متاع دنیا را با خود نبرد چنانکه در اشعار شعرا آمده است :


شنیدم در وصایاى سکندر*** که گفتى با ارسطوى هنرور
 

که از روز زمین چون دیده بستم***برون آرید از تابوت ، دستم

که تا بینند مغروران سرمست***که از دنیا برون رفتم تهیدست






موضوع مطلب :
دوشنبه 91 مرداد 2 :: 1:10 عصر ::  نویسنده : محمد

باباکرم: بابا بهت میگم نمیشنوم! - چرا متوجه نیستی!؟

نوکرم: شنوایی خود را تازه از دست داده ام

زیاده خواهی: در گویش شمالی، زیاد هست... میخوای؟

پروپیمان: پیمان پرفشنال، پیمان حرفه ای

نوکرم: کرمی در کار نیست، هیچ بخششی وجود ندارد.

برزن: ریشه تاریخی کلمه زن، بر + زن، زن برتر، زن برتر از مرد

Imagin: من یک جن هستم

کدا خدا: خدا یه اتوکد

ای لولیان: ای کسانی که توی لوله گیر کردین

باشگاه: گاهی باش / نروی پیدا نشه

درگیر: کسی که به در گیر کرده


مسنجر: کسی که در سن پیری و وقتی موقع بازی می بازد، جر می زند

مخلص: احمق - بدون مخ

ظنین: در متون تاریخی به صورت زنین آمده است، جمع مکسر زن، زنها

زنجان: سرور، همان زن به شیوه صمیمانه، چیزی که همه مردها مجبورند بگویند

زنگوله: مرد خرفت، هر مردی یکی از کسانی که زن ها به راحتی گول شان می زنند.

زنبور: زنی که به رنگ بور علاقه مند است.

زندان: (به فتح ز) محل اجتماعات بانوان، ردیف اول کلاس

زندان انفرادی الکترونیک: پشت میز کامپیوتر حاوی یاهو مسنجر

غش در معامله: وقتی کسی در معامله ای آنقدر سود یا ضرر کند که از شدت هیجان غش کند

دیگه زنگ نزن: نقاش ساختمان احساساتی خطاب به نرده آهنی بعد از مالیدن ضدزنگ

مرزنگوش: کاربرد خاصی ندارد اما باتوجه به ریشه تاریخی آن (مرد + زن + گوش) نتایج زیر برداشت می شود:

1? مردی که به حرف زنش گوش می کند.

2? زنی که گوش مردش را می کشد.

3? مردی که گوش زنش گوشواره می کند.

هندوانه: مرغ دونده

سیاست های غلط:

ثیاثت - صیاصت - ثیاثط - صیاصط - سیا سط - ثیا ست - صیا ست - سیاثط - سیاثت - صیا سط - ثیاصت - سیاصت - سیاثت - ثیاصط - ...

 




موضوع مطلب :
<   1   2   3   4   5   >>   >   
http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com
درباره وبلاگ


هدف من از ساختن این وبلاگ تنها آوردن لبخند بر روی لبان شما عزیزان بود!

دریافت کد ساعت IS

کد تغییر شکل موس