جوک و خنده چهارشنبه 91 فروردین 23 :: 7:23 عصر :: نویسنده : محمد
دوشنبه 91 فروردین 21 :: 7:49 عصر :: نویسنده : محمد
به نام خداوند جان و خرد سلام دوستان ، شعری که در قسمت پایین نوشته شده است را خودم سروده ام به همین دلیل توضیحاتی را ملزم میدانم در مورد آن ارائه دهم و آن به شرح زیر است : این شعر دارای نه بیت می باشد که مصراع های فرد آن درباره ی عاشقی است که به او وعده داده اند معشوقش در راه آمدن به پیش اوست و مصراع های زوج آن در مورد گربه ای است که به او وعده داده شده که غذایی لذیذ برایش در ظرفی مهیا کرده اند . البته این شعر دارای اشکالاتی نیز می باشد اما امید وارم به بزرگواری خودتان ببخشید .فقط لطفا منو از نظراتتون بی بهره نذارید . امید وارم از خواندن آن لذت ببرید . وعده وعده دادند لقای یار بس نزدیک است گربه گفتند تو را گوشت پاک در دیک است قند در دل آب شد کار خیال پرواز شد گربه سیراز خواب شد غرش طنین انداز شد دل پراز نیاز شد گنجینه ها پرراز شد گربه له له می زد و کم کم دهانش باز شد آنچه نزدیکتربه این دل های پرآوازشد گربه با نازش به سوی دیک هم پرواز شد آتش عشق بود که دردل سوزشش آغازشد پنجه تیزش باز شد دل با دهان هم ساز شد چه بس افسوس که وعده ها همه خالی بود گربه گشنه است ولی دیکش ز باقالی بود عاشق تنها که دید پایان صبرش پوچ بود گربه دیدا که دهانش از هوس ها موچ بود با تبسم بر گلی عاشق بماند و بعد مرد گربه هم ازفرط ضعفش گوشت خود را خام خورد ای برادر تو ببر پندی ز این شعر روان تا یقینت نیست برچیزی میارش بر زبان
موضوع مطلب : پنج شنبه 91 فروردین 17 :: 7:11 عصر :: نویسنده : محمد
معنی عشقعشق یعنی معنی بالا بلند موضوع مطلب : جمعه 91 فروردین 4 :: 1:36 صبح :: نویسنده : محمد
درس معارف بود. میدانستم موضوع درس چیست و مباحثش در چه زمینه ای است -با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس را نمیدانستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برایم ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا چگونه مواد غذایی در بدن مادر تبدیل به شیر میشود تا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خوانده بودم. اما نقطه ی طلایی برگه این جمله بود: «جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه از دانسته های خود بنویسم.» بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش. خاطرات آقای x موضوع مطلب : |